پس بگذار شیعه بودن خود را، با شهادت در کربلا ثابت کنم.


محمد نگارستانی به سال ۱۳۴۳ در خانواده ای متوسط از اهالی کرمان متولد شد. دوران تحصیلات ابتدائی و راهنمائی را در دبستان عدالت و مدرسه امیرکبیر کرمان طی نمود. تحصیلات متوسطه را در دبیرستان طالقانی پی گرفت. با شروع غائله ضد انقلاب در غرب کشور ، محمد به کردستان حرکت می کند. در مرحله بعد همراه با ۷ تن از دوستان خود عازم جبهه سومار می شود. 

در تابستان سال ۶۰ برای مرتبه سوم به جبهه اعزام شده و این بار در جبهه جنوب حاضر می شود و در عملیات ثامن الائمه(ع) شکستن حصر آبادان شرکت می نماید و دستش از دو ناحیه مورد اصابت ترکش قرار می گیرد.محمد پس از آن راهی جبهه بستان می شود و در عملیات طریق القدس شرکت می کند. 

سرانجام شهید محمد نگارستانی در اواخر سال 1360 در جریان عملیاتی در محور سوسنگرد به شهادت رسید. آن چه می خوانید یکی از وصیت نامه های به جا مانده از شهید نگارستانی است. 
این وصیت نامه که توسط جوانی 17 ساله نوشته شده است آ آکنده از مفاهیم عمیق اخلاقی و سیاسی است و نشان از بلوغ بسیار زودهنگام نسلی است که با نفس مسیحایی حضرت امام خمینی رستگار شدند.  و چه زیبا فرمود آن امام جمارانی که « این وصیت نامه هایی که این عزیزان می نویسند را مطالعه کنید، پنجاه سال عبادت کردید. خدا قبول کند، یک روز هم یکی از این وصیت نامه ها را بگیرید مطالعه کنید و تفکر کنید. از این ها قدری تعلیم و تعلم پیدا کنید. بسم الله الرحمن الرحیم
25 
محرم 1402 - سوسنگرد
ولئن قتلتم فی سبیل الله اومتم لمغفرة من الله ورحمة خیر مما یجمون آل عمران-156
این وصیت نامه اینجانب محمد نگارستانی است به خانواده ام: امید وارم که خداوند به همه شما توفیق پیروی از امام در همه زمینه ها را بدهد وبتوانید خود را آنگونه خدا میخواهد بسازید. همانطور که می دانید من در زندگی ام بسیار اشتباه داشته ام، اینک از ارتکاب همه آن ها پشیمان هستم و توبه کرده ام. امیدوارم از توابین باشم. خواهشی را که از شما دارم این است که مرا ببخشید و از همگان از بابت من معذرت خواهی کنید بر مرگ من گریه نکنید بلکه به وسیله مطالعه و اطاعت از فرامین قرآن روحم را شاد کنید. سعی کنید با مردم با اخلاق خوب رفتار کنید که راه خدا از میان خلق میگذرد. شروع کنید به مطالعه پیگیر کتب اسلامی،
اگر واقعا خواهان ادامه را هم هستید «اخلاقی»* را بشناسید که آرزو دارم در آخرت مرا به حضور بپذیرد و شفاعتم کند.
 
مادر! اینک که تعداد زیادی ازهمرزمانم شهید شده اند و مقامی برتر گرفته ام روا مدار که من در مقام زندگانی باشم که هر لحظه احتمال انحرافمان می رود. گوئی الان «سیف الدینی» را جلوی چشم می بینم که می گوید هنوز نشسته ای؟ تا کی می خواهی بمانی؟ آخرش چی؟ بیا برویم. اسلام به خون من و تو نیاز دارد و من نیز تنها جوابی را که دارم بدهم این است که اگر اسلام بجز کشتن شدن ما سرفراز نمی ماند پس گلوله ها مرا به آغوش بکشید.
 
پدر ! نگاه کن چه سخن جالبی: شیعه دو قبله دارد: مکه برای عبادت، و کربلا برای شهادت. من در مقابل کعبه کم عبادت کرده ام، پس بگذار شیعه بودن خود را، با شهادت در کربلا ثابت کنم.
 
پدر! بة یاد امام حسین (ع) باش و دعا کن که در آن دنیا «آقا» شفاعتمان کند. برادرم رضا!  اگر انسان بخواهد مسلمان باشد باید همه کارهایش اسلامی باشد. مملکت اسلامی باید همه اش اسلامی باشد. خواهرم شهین! بچه هایت را به گونه ای تربیت کن که در فتح قدس عزیز دلیرانه بجنگند.
 
برادرم عباس! برفعالیت خویش بیافزا وبرمطالعه ات خیلی اضافه کن.
 
خواهرم، جواهرم ، مهین!  آرزودارم که مبلٌغی خوب برای اسلام باشی اگر توانستی باز به حوزه علمیه برو و خود را زینب گونه بساز.
 
برادرم حسن! هوای نفست را اسیر خودکن و به مردم خدمت کن که امام، خود را خدمت گذار می نامد.
 
برادرم حسین! درست را بخوان، مطالعه کن و به مامان و بابا خوبی کن.
 
برادرم علی! تا می توانی خودت را بساز . اگر توانستی به حوزه علمیه برو و همه تان کبر وغرور و ریا و نفاق رااز خود دور کنید. نماز شب بخوانید. با مردم خوب رفتار کنید. مطالعه کنید. به یاد شهیدان باشید. برایم آمرزش بطلبید و گواه باشید که من این راه شهادت را با آگاهی تمام انتخاب کردم ومشتاقانه به دنبال شهادت دویدم تا بدو  رسیدم . همه فامیل را سلام برسانید و به آن ها بگوئید که این انقلاب خدائی است و پیروزی از خداست،  پس برای نزدیکی به خدا هم شده بیشتر به انقلاب یاری کنیم،  توقعات خود را کم و ایثار های خویش را زیاد نمائیم.
 
هر کس از من چیزی طلب داشت بدو بدهید ، هر مقدار که گفت.
 
اگر حقوقم را گرفتید قرض هایی را که الان یادم نیست بدهید و باقی رادر ترویج کتابخانه مسجد خرج کنید . کتابهایم را به کتابخانه مدرسه بدهید.
 
قرآن را هرچه بیشتر بخوانید و وقت خود را به سخنان لغو وبیهوده تلف نکنید.
 
از احساسات خویش بکاهید وبر عقل خویش بیافزائید.
 
از ارگان های انقلاب جدا نگردید. روحانیون را دوست بدارید. امام رامطیع محض باشید وبرای آمرزشم دعا کنید وبرای فرج امام زمان (عج)دعا نمائید.
 
مرا ببخشید و از همه از بابت من بخشش بطلبید. من آنچه که لازم بود به شما گفتم در عمل کردن به آن بکوشید
اشهدان لااله الا الله 
اشهدان محمدرسول الله
 
و اشهدان علی ولی الله
 
و شهادت می دهم به حقانیت انقلاب اسلامی و رهبری امام خمینی


به نقل از مشرق



 

یاسهای ارغوانی تفحص

سلام. جاتون خالی ، دهه اول محرم رفته بودم به شهر مهاباد در 20 کیلومتری اردستان . در بدو ورود به شهر تصویر یکی از شهدا توجهم رو جلب کرد ، آره اشتباه نکرده بودم ، عکس شهید غلامی بود از شهدای تفحص ، می شناختمش ولی نمیدونستم اهل این شهره ...

خلاصه خیلی خوشحال شدم و توفیقی از خداوند بود که به سر مزار با صفای شهید غلامی و دیگر شهدای شهر برم و کلی صفا کنم .

تازه روز عاشورا با مادر شهید هم ملاقات کردیم و از زبان مادرش هم حرفهای زیبایی شنیدیم ، گفتن که خیلی ها از پسرم حاجت گرفتن و از صفات خوب شهید و ...

 

و تقدیم می کنم به شما خاطره ای از شهید غلامی:

 

جنگ تمام شده بود و بسياري از شهدا جا مانده بودند . دلمان پيش آنها بود . بايد مي رفتيم و بر مي گردانديمشان ؛ اما منطقه حساس بود و موافقت نميكردند . بالاخره يك فرصت ده روزه گرفتيم . گذشته از دوري راه ، دور و برمان پر از ميدانهاي گسترده مين بود . چند روزي كارمان جستجو ، سوختن زير آفتاب و دست خالي برگشتن بود . فرصت ما روز نيمه شعبان به پايان مي رسيد . بعضي بچه ها پيشنهاد كردند كار را تعطيل كنيم و روز عيد ، به خودمان برسيم . اما شهيد غلامي گفت : (( نه ، تازه امروز ، روز كار است و بايد عيدي خود را امروز از آقا بگيريم .)) همه به اين اميد حركت كرديم ، نااميدتر شديم . آفتاب داشت غروب مي كرد كه صداي ناله و توسل شهيد غلامي بلند شد : « آقا جون ديگه خجالت مي كشيم تو روي مادراي شهدا نگاه كنيم ... » بايد وداع مي كرديم و بر مي گشتيم . بغض توي گلوي بچه ها تركيد و به گريه افتادند .

چند لحظه بعد ، فرياد شهيد غلامي كه رفته بود شاخه شقايقي را براي معراج شهدا از ريشه بيرون بياورد ، ميخكوبمان كرد . به سويش دويديم ... شقايق درست روي جمجمه شهيدي سبز شده بود !

چه حالي مي شدي در اين غروب نيمه شعبان ، اگر مي دانستي نام اين شهيد ، « مهدي منتظر القائم » است !!!

 

 

به نقل از سایت راهیان نور